مغرور پارت سه

۷ سال بعد
#رزی
اماده شدم برم دانشگاه
از ۱۳ سالگی دیگه نمیتونم جواب کسی که بهم زور میگه رو بدم خیلی خجالتی شدم
رسیدم
چی؟؟؟؟
امکان نداره
چرا؟؟؟؟؟؟




جیمین و جین ؟؟؟
اوف
رفتیم سر کلاس
با یه دختره دوست شدم اسمش لیا بود
لیا خیلی مهربون بود
موقع ناهار من و لیا با هم حرف میزدیم
جیمین و جین و دوستاش کنار میز ما بودن که صدای خندشون تا میز ما میومد چون بابام یه مدت خیلی باباشون جور شده بود میتونستم هرچی تو دهنمه بهشون بگم اما شخصیتمو نیاوردم پایین
با لیا تو حیاط قدم میزدیم که یه پسره تقریا قدش ۲ متر بود😐اومد قلدری کرد
_دخترا شما خلی ضعیفید باید بمیرید
خیلی بهمون نزدیک شده بود
که



جیمین دستمو کشید
جین هم دست لیا رو
_وای جیمین ممنون
_کاری نکردم
_خیلی ممنون ام اااا
_جین هستم
_خیلی ممنون جین
باورم نمیشه جیمین منو نجات داد؟
اون که از من متنفر بود💔
فردای اون روز تو راه جیمین و جین رو دیدم دوییدم
ردشون کردم
_رزی
وایسادم
_بله
_وایسا با هم بریم نمیخوای که دوباره پسره اذیتت کنه
به خودم اومدم موندم تا بهم برسن
دیدگاه ها (۲۴)

مغرور پارت چهار

مغرور پارت پنج

مغرور پارت دو

رقابت سخت پارت سی و نه

#عشق_جنایت 🔪پارت49جینو/یِنا:امشب ترجیح میدیم پیش هم بخوابیم(...

وقتی که دوستش داشتی اما... پارت 3

دختری که آرزو داشت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط